باد میآید و باده در سر میشکفد. باد میآید از جانبخدا، غم میرود، شعف در رگ میشتابد و شکر قدر میگسترد. شکرانهاتای خدای وصل!ای فصلهای بیخطاب وای وصلهای ناگریز! چنان مردنی چنین میلادی میطلبید.
رمضان را عاشقان به عرق ناب افطار بشکنند. روزهدارن ترک شراب نگویند، که چنین ترکها نارواست و شرک است و دشمنی. سحر با آفتاب عشق برخاستن و شب تا به دیرهنگام با جامهای رقصان به سر کردن.
ما را دین راستیست. ما این و آن نشناسیم. حقیقت در دست است، لیکن به سویش باید روان شدن. اوراق عشق در جان است، لیکن به سویشان باید شتافتن.
عرق میریزد از جان،
یعنی وقت رسیدن است.
حلمی| هنر و معنویت