چرا؟ چه رنجهای سخت کشیدهاید و چه عرقهای روح ریختهاید و چه هدایای ارزنده تقدیم زندگی داشتهاید که پنداشتهاید شایستهی وصلهای بالایید؟ چرا؟ از شما چه بهشتها برآمده؟ چه نغمات بهشتی ساختهاید و چه رقصها از خون جان خویش بر زمین پست برآوردهاید که چنین حقیر سر به تکبّر افراشتهاید، جسم پست مقدّس پنداشتهاید و دیگران نه به راه حق، بلکه به خویش خواندهاید؟
چه بومها از رنج رنگها خلق کردهاید و چه بیماران در شکنجهی شبهای طولانیِ پنداری بیسحر شفا دادهاید؟ چه سمفونیهای الهی برافراشتهاید؟ای مستکبران!ای زاهدان!ای خود به خود وصل و مقام دهندگان!ای بندگان القاب و خواب و سراب! بهر زندگی چه قربانیها دادهاید؟
ای فقر وای ثروت، وای برکت کوتاه مقدّر!ای انسان،ای طبقات شرم بر خاک بیشرمی!ای سپیدهدم جامانده در گلوی شب!ای سرود،ای ترانهی آزادی بر آنها که نمیدانندت و آرزوت میکنند!ای جامها که حقیقت خویش در انعکاس خویش میبینید، و در سر مستی و در دل شعف میبارید!ای ستارگان بیشمارهی شب! بر آدمیشفقّت کنید، بر این شفیرهی نور در جستجوی راه سترگ.
حلمی|هنر و معنویت